كيهان
«... از امت خود راضي هستي؟» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
1- در جريان جنگ احد به ناگاه اين شايعه بر سر زبانها افتاد و دهان به دهان چرخيد كه «رسول خدا(ص) به شهادت رسيده است». با شنيدن اين شايعه كه در گرماگرم جنگ، دور از انتظار به نظر نميرسيد، جماعتي از مومنان در ادامه نبرد به ترديد افتادند و گروه از آنان كه پايان عمر رسول خدا(ص) را، پايان عمر اسلام نوپاي آن روز ميدانستند و با رفتن پيامبراعظم(ص)، همه آنچه آورده بود را از دست رفته تصور ميكردند! با دلواپسي پاي از ميدان پس كشيدند، اگرچه شمار بيشتري به نبرد ادامه دادند. در پي اين واقعه بود كه خداي سبحان به كلام وحي، پا پس كشيدگان را ملامت فرمود؛ «محمد(ص)، رسول خداست و پيش از او نيز پيامبراني بودهاند، آيا اگر او رحلت كند و يا به شهادت برسد، به گذشتهها بازمي گرديد»؟ -آيه 144سوره مباركه آل عمران- شايد آن عده كه پا پس كشيدند، پيش از آن زمزمه خناسان را شنيده بودند كه رسول خدا(ص)، فرزند پسر ندارد و اگر چشم از جهان فرو بندد، طومار اسلام درهم خواهد پيچيد و آئين تازه از راه رسيده با آورنده آن خواهد رفت! اين آرزوي اشراف و مشركان اشرافيت از دست داده، اما خيال خام بود چرا كه خداي منان و مهربان، فاطمه(س) را -نه فقط- به رسول خدا(ص)، كه تا هميشه تاريخ به اسلام، مسلمانان و همه دنياي دين باوران و خدا دوستان، بخشيده بود. زهراي ما (س) را «كوثر» ناميده بود و به وجود مباركش حجت آورده و خطاب به رسول خدا(ص)- بخوانيد همگان- بشارت داده بود كه «دشمنان تو، بي عقبه هستند»... خداي مهربان، فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص)، همسر اميرمومنان(ع) و مادر تمامي امامان عليهم السلام را «محور» و «اساس» ماندگاري اسلام معرفي كرده بود.
2- «من راجع به حضرت صديقه- سلام الله عليها- خودم را قاصر ميدانم كه ذكري بكنم. فقط اكتفا ميكنم به يك روايت كه در كافي شريفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روايت اين است كه حضرت صادق-سلام الله عليه- ميفرمايند، فاطمه -سلام الله عليها- بعد از پدرش 75 روز زنده بودند، در اين دنيا بودند و حزن و شدت بر ايشان غلبه داشت و جبرئيل امين ميآمد خدمت ايشان و به ايشان تعزيت عرض ميكرد و مسائلي از آينده نقل ميكرد. ظاهر روايت اين است كه در اين 75 روز مراودهاي بوده است. يعني رفت و آمد جبرئيل زياد بوده است و گمان ندارم كه غير از طبقه اول از انبياء عظام(ع) درباره كسي اين طور وارد شده باشد... جبرئيل به طور مكرر در اين 75 روز وارد ميشده و مسائل آتيهاي كه بر ذريه او ميگذشته است، آن مسائل را ميگفته است و حضرت امير(ع) هم ثبت ميكرده است و شايد يكي از مسائلي كه گفته است، راجع به مسائلي است كه در عهد ذريه بلندپايه او، حضرت صاحب -سلام الله عليه- است، براي او ذكر كرده است كه مسائل ايران جزو آن مسائل باشد. ما نميدانيم، ممكن است»، صحيفه امام(ره) ج20ص5
امام راحل ما(ره) هرگز سخني به خلاف و كلامي به گزاف نگفته است. پس ماجرا چه بود؟ و جبرئيل امين درباره «ايران امروز» به زهراي مرضيه(س) چه گفته بود؟ دقيقا نميدانيم! ولي ميتوانيم به دقت حدس بزنيم. چگونه؟!
3- شايسته نيست- و انتظار هم- كه در سالروز ميلاد فاطمه(س)، قصه از «غصه» هاي او ساز كنيم ولي شرح غصههاي آن روز زهرا(س) در بلنداي پيروزيهاي امروز كه همه مديون اوست، خواندني و خداي مهربان را شكركردني است. چند سال قبل در سالروز شهادت حضرتش آورده بوديم؛
«زهراي ما(س)، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پيش از آنكه، خود نيز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب اله به پدر چشم انتظار خويش بپيوندد، بارها كوچههاي مدينه را كاويده بود و به ديدن برخي از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسي سفارشهاي رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد كرده بود و عهدي كه با خدا بسته و اكنون بي محابا شكسته بودند را يادآور شده بود.
زهراي ما(س) ميدانست كه اگر مردم از ولايت علي(ع) دور شوند بي ترديد به پذيرش ولايت حاكمان جور، مجبور ميشوند. فاطمه(س) در محروميت جهان اسلام از امامت علي(ع)، «فتنه جمل» را ميديد، نعره مستانه معاويه در فريب صفين را ميشنيد، در «نهروان»، جهالت خوارج را مينگريست و در سحرگاه خونين نوزدهم رمضان سال چهلم هجري در محراب مسجد كوفه بر فرق شكافته علي(ع) ميگريست، اشرافيت بر باد رفته را ميديد كه بار ديگر به ميدان آمده، حسن(ع) را كه از محروميت مردم گرفتار در چنگال معاويه خون دل ميخورد و سر مطهر حسين(ع) را ميديد كه در هنگامه خون و فريب اشراف بر نيزه ميرود، يزيد را ميديد كه سر بريده فرزند رسول خدا(ص) را پيش روي نهاده، بر لب و دندان او ميزند و اجداد به هلاكت رسيده خود در «بدر» و «حنين» را به تماشاي انتقام ميخواند! و... مردم مظلوم را كه در چنگال خونريز «بني اميه» و «بني عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را كه انگشت پشيماني به دندان ميگزند و دست حسرت بر پيشاني ميزنند كه كاش ولايت علي(ع) آن دوستدار محرومان و حامي مظلومان را پاس ميداشتند تا ولايت حجاج بن يوسفها و منصور دوانيقيها كه خونريز و انسان ستيزند را به زور بر گرده خويش نداشته باشند.»
دلشوره فاطمه(س) آن روزها، اگرچه پاسخي نيافت، چرخ اما، كه بي اذن خداي فاطمه(س) نميچرخد، اين دلشوره را با نشاني از تربت بي نشان او كه حديث تلخ آن روزها بود، در دل خود پيچيد و چرخيد و چرخيد تا به عصر خميني و خامنهاي رسيد. مرداني از حلقه اولياءالله و سلاله پاك زهرا(س). مردمي كه رسول خدا(ص) نشاني آنان را به سلمان داده بود، با پاي جان در پي نداي امام راحل(ره) و خلف حاضر او به ميدان آمدند، آنها نه در سر سوداي سود داشتند و نه در ركاب خميني و خامنه اي، غم بود و نبود، خون دادند و خون دل خوردند و عقبههاي تند و نفس گير را درنورديدند تا آن كه... سقف ظلماني نظام سلطه را شكافتند و طرحي نو كه پسند زهراي مرضيه(س) بود درانداختند و...
4- فاطمه عزيز! نميگوئيم كاش بودي و ميديدي! چرا كه هستي و ميبيني. امروز ديگر مانند آن روزها غريب و تنها نيستي. ديگر نيازي نيست كه شبانه با پهلوي شكسته و دل غمزده، كوچههاي مدينه را بكاوي و يار همدل و همزباني نيابي كه به ياري علي(ع) و حمايت از «ولي» برخيزد.
مي بيني زهراي عزيز! امروز سراسر جهان اسلام به نداي آن روز تو لبيك گفته است. نسيم روح افزا و حيات آفرين اسلام فقط به پرچمي كه تو برافراشته بودي ميوزد. ايران، لبنان، فلسطين، يمن، مصر، تونس، اردن، حجاز، ليبي، مراكش و.... هرجا كه مسلماني هست و هر نقطهاي كه مسلمان نشين است، از تو نام و نشان گرفته است.
ملت ما
«حماسة فتح خرمشهر» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسين علايي است که در آن می خوانید:
از بين تمام شهرها، روستاها و سرزمينهايي كه در دوران جنگ تحميلي به اشغال ارتش عراق درآمد، مهمترين آنها، شهر بندري و با صفاي خرمشهر در جنوب استان خوزستان بود. در طول تاريخ هرگاه بين ايران و عثماني يا بين ايران و انگليس يا بين ايران و حكومت بينالنهرين اختلافي رخ داده است، خرمشهر جزو نخستين مناطق مورد تهاجم خصم بوده است. در آخرين جنگ عراق با ايران هم، براي چهارمين بار به خرمشهرحمله شدو سرانجام اين شهر پر حادثه در روز چهارم آبان ماه 1359 به اشغال دشمن درآمد.
يكي از محورهاي عمده و اصلي تهاجم ارتش عراق به خاك ايران در 31 شهريور 1359، حمله واحدهاي زرهي و مكانيزه قواي بعثي از مسير جاده بصره - خرمشهر و از طريق مرز شلمچه واقع در 10 كيلومتري ديوارهاي خرمشهر بود. تصرف خرمشهر و آبادان جزو اصليترين اهداف عراق در جنگ بود زيرا اين دو شهر زيبا به صورت طولي در ساحل اروند رود بنا شده و گسترش يافته بودند و اشغال و تسلط برآنها ميتوانست رودخانه عظيم اروند را از دست ايران خارج كند و به كنترل عراق درآورد.
به همين دليل، ارتش عراق تصرف سريع اين دو بندر مهم ايران را در طرح عملياتي و در دستور كار خود قرار داده بود. از آنجا كه ايران انتظار يك جنگ تمام عيار و يك تهاجم گسترده از سوي ارتش عراق را نداشت، بنابراين هيچ يگان رزمي قابل توجهي در مرز شلمچه و نيز درخرمشهر مستقر نكرده بود و هيچگونه موانع و استحكاماتي را هم در مرز با عراق ايجاد نكرده بود و حتي مسير عبور لشكر 3 زرهي ارتش عراق را مينگذاري هم نكرده بود.
ارتش عراق هم انتظار مقاومت جدي از سوي مردم خرمشهر را نداشت و تصور ميكرد با بروز حوادث ايجاد شده به اسم خلق عرب در ماههاي قبل از جنگ، حداقل مردم عرب زبان خرمشهر در مقابل اين تهاجم نظامي، بيتفاوت خواهند بود. ولي اينگونه نشد و اشغال خرمشهر با مقاومت دليرانه مردم و جوانان رزمنده ايراني و حماسهآفرينيهاي مدافعين شهر، براي ارتش آماده عراق، 34 روز بطول انجاميد. در نخستين ساعات تهاجم بعثيهاي كافر، ستادهاي مقاومت مردمي در مساجد و حسينيهها و مدارس و پايگاههاي نظامي شكل گرفت و كربلايي از شجاعت و نترسي برپا شد و ارتش عراق را پشت دروازههاي خرمشهر گيج و مبهوت كرد.
در چنين شرايطي تنها نيروهاي سپاه خرمشهر كه سلاح سنگين در اختيار نداشتند و نيروهاي تفنگدار نيروي دريايي ارتش و رزمندگاني از ژاندارمري و مردم داوطلب از اين شهر پر خاطره دفاع ميكردند. همه مسوولان كشور به فكر نجات خرمشهر بودند و در هفته اول جنگ، تعدادي از دانشجويان دانشكده افسري نيروي زميني ارتش هم به اين شهر اعزام شدند و خوب جنگيدند.
در مجموع تمام قوايي كه در خرمشهر به دفاع مشغول بودند به اندازه يك تيپ رزمي هم نميشد و زماني كه ارتش عراق توانست به خيابانهاي آن راه پيدا كند كمتر از 1000 رزمنده در خرمشهر وجود داشت. در اين 34 روز، حماسههاي فراواني در كوچهپسكوچهها و خيابانهاي خرمشهر آفريده شد كه در تاريخ مقاومت ملت ايران بهخوبي ثبت شده است. مسجد جامع به سنگر مقاومت و پناهگاه رزمندگان و علامت پايداري شهر در برابر اشغالگري و تجاوز و نشانه زنده بودن خرمشهر تبديل شد. مرد و زن، كوچك و بزرگ به دفاع پرداختند و با افزايش تلفات غيرنظاميان، خانوادههاي زيادي شهر را رها كردند و صدها هزار نفر از مردم شهر و روستاهاي اطراف، آواره شدند.
جوانان و حتي نوجواناني همچون بهنام محمدي از خوزستان و حسين فهميده از شهر قم هم به مقابله با قواي دشمن پرداختند و با جثههاي ضعيف خود و با نارنجك به مصاف زرهپوشها و تانكهاي دشمن رفتند. اين فداكاريها آنچنان در مردم ايران هيجان آفريد كه امام خميني چنين حماسهآفرينهايي را رهبر خود ناميدند. زنان دلاور خرمشهري و غير خرمشهري هم بيكار ننشستند و همكاري خود را با رزمندگان مدافع شهر در شرايط سخت محاصره آغاز كردند. حكايت بخش زيادي از اين سلحشوريها و مصيبتها و افتخارات را ميتوان در كتاب پرجاذبه «دا» خواند و ملاحظه كرد و گريست.
با اينكه مردم در خانه و كاشانه خود زندگي ميکردند ولي ارتش عراق اين شهر را زير آتش 90 قبضه انواع خمپاره و توپخانه قرار داد و تعداد زيادي از مردم خرمشهر و روستاهاي اطراف را قبل از فرار به قتل رساند و مجروح كرد؛ بهطوري كه در سه روز آغاز جنگ حدود 480 نفر از مردم به شهادت رسيدند و تعداد بيشتري هم زخمي شدند. جنايات ارتش متجاوز عراق آنقدر افزايش يافت كه با اشغال خرمشهر، اسم اين شهرِ خرم، باسخن مردم به خونينشهر تبديل شد. خانههاي زيادي خراب شد و اموال مردم به غارت رفت؛ نخلستانها نابود شد و تاسيسات گمرك و بندر و اموال موجود در آنها به دست ارتش عراق افتاد. از روزي كه خرمشهر اشغال شد، آرزوي مردم ايران آزادي اين شهر مصيبت ديده و پر ماجرا بود، زيرا حضور ارتش عراق در آن شهر به معناي تداوم جنگ و به مفهوم پيروزي آشكار عراق در جنگ با ايران بود. اما فتح خرمشهر كار آسان و سادهيي نبود.
ارتش عراق تمام تدابير لازم را براي حفظ آن انديشيده بود. اطراف و پيرامون خرمشهر را به دژی بهظاهر نفوذناپذير تبديل كرده بود. ايجاد استحكامات فراوان، احداث خاكريزهاي دفاعي، كاشت ميدانهاي مين، تدابير ضدعمليات از طريق هوا و بهكارگيري انبوه نيروهاي رزمي آموزشديده، چاره ارتش عراق براي از دست ندادن خرمشهر و ماندن در آن بود. در اختيار داشتن جاده اهواز – خرمشهر و خط آهن سراسري در اين منطقه نيز به كمك اشغالگران آمده بود. هيچ راهي براي رسيدن به خرمشهر وجود نداشت. تنها راه دسترسي به خرمشهر، آزادي حدود 10 هزار كيلومتر مربع از سرزمينهاي استان خوزستان بود تا راه براي فتح اين شهر پر آوازه و مظلوم باز شود.
جمهوري اسلامي
«غربت فرهنگ فاطمي» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
كمتر اتفاق ميافتد كه سه مناسبت مهم و مرتبط در يك روز با هم جمع شوند. امسال، از گذر گردش ايام، ميلاد خجسته حضرت فاطمه زهرا سلامالله عليها و سالروز ميلاد فرزند برومند آنحضرت، امام خميني با سالروز آزادي خرمشهر در يك روز قرار گرفتهاند.
امروز، سوم خرداد 1390 مصادف با 20 جمادي الثاني است و اهميت اين همزماني از اين جهت است كه تأكيد امام خميني بر الگو بودن حضرت فاطمه زهرا با هدف مقدسي كه رزمندگان دوران دفاع مقدس و كساني كه براي آزادسازي خرمشهر از جان خود گذشتند، داراي پيوندي مستحكم و ناگسستني است. بنابر اين، بايد از اين فرصت استثنائي براي پاسخ دادن به اين سؤال اساسي كه امروز جامعه ما چقدر با ارزشهاي به يادگار مانده از حضرت فاطمه زهرا همراه است؟ استفاده كنيم و به خودمان يادآوري نمائيم كه اگر خدا به ما فرصتي داده، براساس اين سنت قطعي اله است كه فرموده است: "ثم جعلناكم خلائف في الأرض لننظر كيف تعملون" (سوره مباركه يونس، آيه 14)
خدا با هيچ فرد و ملت و امت و قوم و قبيلهاي تعارف ندارد و هيچ تضميني براي ابدي بودن به آنها نداده است. نتيجه مستقيم و بدون استثناي تخلف از دستورات الهي، گرفتار شدن در چنگال تبديل و تغيير است و اين يك سنت اله است كه در طول تاريخ جاري بوده و در آينده نيز جريان خواهد داشت. توصيههاي اكيدي كه اسلام از زبان امامان معصوم براي محاسبه دارد و معروفترين فراز آن "حاسبوا قبل ان تحاسبوا" است نيز همين نكته اساسي را گوشزد ميكند.
از حضرت فاطمه زهرا سلامالله عليها، اين روزها و اين سالها مطالب فراواني گفته و نوشته ميشود. رسانهها، به ويژه رسانه ملي با گستردگي كمي زيادي كه دارد، به مناسبت ايامي كه متعلق به اين بانوي بزرگ است، اعم از فاطميه و عزاداريها و امروز كه روز تولد آن حضرت است، از فضايل ايشان فراوان ميگويند ولي آنچه موجب تأسف است اينست كه هرچه زمان ميگذرد جامعه ما از اين كمالات و ارزشها بيشتر فاصله ميگيرد. اين واقعيت تلخ را به روشني ميتوان در رواج روزافزون بدحجابي و در برخي مناطق بيحجابي، كنار گذاشته شدن تدريجي چادر كه حجاب برتر و نشانه ملي زنان ايران است، رواج بيبندوباريها، عادي شدن روابط دختران و پسران، بياعتنائي به حريمهائي كه علاوه بر شرعي بودن حتي بر سنتهاي ملي ما مبتني هستند و در بسياري از رفتارها و آداب و عادات و باورهاي جديد مشاهده كرد.
اگر با نگاه خالي از يكسويه نگريهاي گروه و جناحي و آلوده به بازيها و تعصبات سياسي به واقعيتهاي امروز جامعه در بخش مربوط به زنان و دختران بنگريم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه اگر با شرايط كنوني به پيش برويم قطعاً در دامان زناني كه با چنين فرهنگي بار ميآيند مرداني كه توانستند خرمشهر را آزاد كنند تربيت نخواهند شد. مردان بزرگي كه خرمشهر را آزاد كردند، فقط دلير نبودند بلكه با تمام وجود به ارزشهاي ديني اعتقاد و ايمان داشتند. حتي شجاعت و دليري و دريادلي آنها نيز از همان اعتقاد و ايمانشان مايه ميگرفت و در باورهاي ديني شان ريشه داشت. اين ايمان را آن مردان بزرگ از مادران مؤمنه شان گرفته بودند و اينكه امام خميني ميفرمودند از دامن زن است كه مرد به معراج ميرود، يعني همين.
انقلاب اسلامي هم با فداكاري مردان با ايماني به پيروزي رسيد كه در دامان زناني كه از حضرت فاطمه زهرا پيروي ميكردند و فضايل و كمالات آن حضرت را در وجود خود متبلور ميساختند پرورش يافته بودند. امام خميني با كمك اين مردان و زنان با ايمان توانست انقلاب اسلامي را به پيروزي برساند و در جنگ تحميلي نيز با تكيه بر غيرت ديني همين مردان و زنان با ايمان بود كه توانست در برابر دشمنان بايستد و قدرتهاي بزرگ شرقي و غربي را از نگاه طمعكارانهاي كه به ايران دوخته بودند پشيمان نمايد.
شرط تداوم انقلاب و تقويت نظام جمهوري اسلامي اينست كه ارزشها، كمالات و فضايل به يادگار مانده از حضرت فاطمه زهرا، كه زنان ما را به پشتوانهاي قدرتمند براي شكلگيري انقلاب و منبعي سرشار از نيروي ايماني براي روحيه دادن به رزمندگان دفاع مقدس و حاميان و حافظان نظام مقدس جمهوري اسلامي تبديل كرده بود، همچنان در جامعه ما حرف اول را بزنند و به صورت عملي در جامعه جاري باشند. واقعيت اينست كه ما اكنون در شعار چيزي كم نداريم اما آنچه در ميدان عمل مشاهده ميشود، چيز ديگري است. به بالاي 60 درصد ورود دختران به دانشگاهها افتخار ميكنيم اما براي آنچه از اين رهگذر بر سر خانواده و تربيت فرزندان اين جامعه خواهد آمد نگران نيستيم! به حضور زنان در مشاغل مختلف ميباليم اما به اين فاجعه كه وقتي پدران و مادران در حساسترين سالهاي عمر خود بيشتر اوقات شبانه روزشان را در خارج از خانه و دور از فرزندان ميگذرانند، نسلهاي آينده اين جامعه از نظر رواني و اعتقادي و عاطفي چه سرنوشتي خواهند داشت فكر نميكنيم!
از كنار بيبندوباريها و روابط عادي شده دختران و پسران و زنان و مردان و ناهنجاريهاي برخاسته از آن بيتفاوت عبور ميكنيم و به عوارض منفي اين پديدهها نميانديشيم. مطمئن باشيم كه با اين روش، نميتوانيم در جامعه آينده خود زناني كه بتوانند در دامان خود فرزنداني با ويژگيهاي آنان كه خرمشهر را آزاد كردند و آنان كه جان خود را فداي دفاع از ميهن و انقلاب و نظام اسلامي كردند داشته باشيم.
خراسان
«اصرار بر سرپرستي احمدي نژاد بر وزارت نفت؛ اجتهاد در برابر نص» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد:
گويا با توجه به اظهارات معاون حقوقي رئيس جمهور در حاشيه جلسه روز يکشنبه هيئت دولت مبني بر اين که رئيس جمهور سرپرست وزارت نفت است قرار نيست اختلاف نظرهاي اخير بر سر مسائل اجرايي و از جمله تعيين سرپرست براي وزارتخانههاي بدون وزير، بي حاشيه خاتمه يابد تا مسئولان مجال و فراغ کافي براي پرداختن به مهم ترين موضوع سال جاري يعني جهاد اقتصادي داشته باشند.
تاسف بارتر اين که سطح اختلافها آن چنان نازل شده که حال بايد بديه ترين قواعد حقوقي حاکم بر نظام جمهوري اسلامي ايران را به برخي گوشزد کرد؛ قواعدي که مبتني بر نصوص قانون اساسي هستند و بي اعتنايي حتي غيرعامدانه به آن ها، شيرازه امور کشور را از هم ميگسلد.
صاحب نظران علم حقوق و کارشناسان خبره مسائل اجرايي هم چنان ميتوانند موضوع تصدي سرپرستي وزارت نفت توسط رئيس جمهور را مورد مداقه و بررسي قرار دهند و له يا عليه آن استدلال کنند، اما پس از اعلام نظر سخنگوي شوراي نگهبان و اين که با توجه به «اصول متعدد قانون اساسي و ظهور ذيل اصل ۱۳۵ و سابقه تاريخي وضع آن» اعضاي اين شورا تصدي سرپرستي وزارتخانههاي بدون وزير را براي رئيس جمهور جايز ندانستهاند، موضوع محل اختلاف به لحاظ عملي حل و فصل شده تلقي ميشود زيرا به تصريح اصل ۹۸ قانون اساسي، تفسير اين قانون به عهده شوراي نگهبان است.
تمکين به تفسير شوراي نگهبان از قانون اساسي از لوازم لاينفک اصل ۹۸ به شمار ميآيد که جز در برخي دورهها و از سوي برخي گروههاي سياسي مورد خدشه قرار نگرفته است اما اينک خانم فاطمه بداغي، معاون حقوقي رئيس جمهور به صراحت بر سرپرستي وزارت نفت توسط رئيس جمهور تاکيد کرده است.
استدلالهاي معاون حقوقي رئيس جمهور و به ويژه استناد ايشان به تفسير شوراي نگهبان از اصل ۷۳ قانون اساسي که اساسا از موضوع بحث خارج و درباره شرح و تفسير قوانين عادي است، اين پرسش بنيادين و در عين حال مخاطره آميز را به ذهن متبادر ميکند که مگر ميتوان به چون و چراها در برابر تفسير شوراي نگهبان ادامه داد و رئيس جمهور را سرپرست وزارت نفت خواند؟ از فحوا و نه تصريح اظهارات معاون حقوقي رئيس جمهور برمي آيد که خانم بداغي ادعاي خود را به عطف بماسبق شدن يا نشدن قوانين تفسيري مستند کردهاند.
افزون بر اين که معناي قوانين تفسيري براي ما روشن نيست، اين نکته کاملا بديه است که شوراي نگهبان در مقام زدودن اختلافهاي مطرح شده و نه تفنني حقوقي به تفسير اصلي از اصول قانون اساسي ميپردازد و نميتوان اين سوال را پرسيد که آيا موضوع اختلاف بالفعل مشمول تفسير شوراي نگهبان ميشود يا خير؟ پرسيدن چنين سوالي در واقع به زير سوال بردن استفسار از شوراي نگهبان و عبث تلقي کردن تفسير اين شوراست. گو اين که بر اين مبناي واهي، هر مسئولي ميتواند اقداماتي انجام دهد و از تمکين به نظر بعدا اعلام شده شوراي نگهبان شانه خالي کند.
شگفت آورتر از اظهارات معاون حقوقي رئيس جمهور، واکنش مجتبي ثمره هاشمي، دستيار ارشد رئيس جمهور به سوالي در همين زمينه است. هنگامي که از دستيار ارشد رئيس جمهور سوال شده که با توجه به اين که شوراي نگهبان اعلام کرده که رئيس جمهور نميتواند سرپرستي وزارت نفت را برعهده بگيرد، نظر دولت در اين زمينه چيست، گفته است که «کمي صبر کنيد» به اين ترتيب آقاي ثمره هاشمي نه آن چنان که بايد بي درنگ سرپرستي وزارت نفت توسط رئيس جمهور را منتفي خوانده و نه انتساب نظر اعلام شده را به شوراي نگهبان رد کرده است.
بايد پرسيد مگر قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران «کمي صبر» در برابر تفسير شوراي نگهبان را مجاز خوانده و امور کشور را به شکيبايي اين و آن منوط و مشروط کرده است که کمي صبر جاي تمکين صريح و سريع به تفسير شوراي نگهبان را گرفته است؟ در محکوم کردن اين رويه ادله فراواني م